نائب رئيس هيات مديره گروه صنعتی پارس ساختار: نياز اصلی کشورمان، قوی تر شدن است
نائب رئيس هيات مديره گروه صنعتي پارس ساختار در همايش نقش دانشگاهيان در توسعه استان: نياز اصلی کشورمان، قوی تر شدن است همايش نقش دانشگاهيان در توسعه استان آذربايجان شرقي بهمن ماه گذشته با حضور تعداد کثيري از اساتيد و هيات علمي دانشگاه و دانشجويان و صاحب نظران استان در سالن پتروشيمي تبريز برگزار شد. […]
نائب رئيس هيات مديره گروه صنعتي پارس ساختار در همايش نقش دانشگاهيان در توسعه استان: نياز اصلی کشورمان، قوی تر شدن است
همايش نقش دانشگاهيان در توسعه استان آذربايجان شرقي بهمن ماه گذشته با حضور تعداد کثيري از اساتيد و هيات علمي دانشگاه و دانشجويان و صاحب نظران استان در سالن پتروشيمي تبريز برگزار شد. در اين همايش که دکتر نويد نواده اباذر مدير ارشد اجرائي و نائب رئيس هيات مديره گروه صنعتي پارس ساختار يکي از سخنرانان آن بود که تعدادي از اساتيد برجسته دانشگاهي به ايراد سخن و راهکارهاي مختلف پرداختند.
در ادامه با گزيده اي از سخنان دکتر نواده اباذر با ما همراه باشيد:
بايد در هر حوزه اي قوي شويم
دکتر اباذر با بيان اينکه اين همايش در مورد نقش دانشگاهيان و دنياي آکادميک در رشد و توسعه ي صنعت، اقتصاد و فرهنگ مي باشد گفت: واقعيت اين است همانگونه که مستحضريد مشکل اصلي کشور ما، مشکل اقتصادي است. مشکلي تحت عنوان عدم قدرت اقتصادي و صنعتي که کشور گريبانگير آن بوده و در همه ي حوزهها از آن لطمه ميخوريم.
مدير ارشد اجرائي و نايب رئيس هيات مديره گروه صنعتي پارس ساختار تاکيد کرد: طبق بيانات اخير مقام معظم رهبري، نياز اصلي کشور ما قويتر شدن در عرصه هاي مختلف همچون اقتصاد، صنعت، نظامي، فرهنگ و…. مي باشد. ما بايد در هر حوزه اي قوي عمل کنيم تا بتوانيم روي پاي خود بايستيم به اين معني که نه به شرق نگاهي داشته باشيم نه به غرب. اين امر زماني محقق ميشود که مفهوم قدرت را درست تشخيص دهيم. اينکه بدانيم درجهت کسب قدرت چه راهي را انتخاب کنيم؟ چه کارهايي را انجام دهيم؟ يا بررسي کنيم کشورهاي توسعه يافته که قدرت اجرايي دارند، چه مسيرهايي را طي کرده اند؟
تقسيم بندي دوره هاي پيشرفت بشر به چهار قسمت
وي ادامه داد: اگر به تاريخچه ي مختصري از رشد و قدرت اقتصاد در علوم انساني، علوم پايه و علوم اقتصادي در طول حيات برسيم؛ چهار قسمت مختلف را خواهيم ديد که پله هاي ترقي بشريت محسوب مي شوند.
قسمت اول مابين سال هاي 1400 تا 1700 ميلادي يعني دوران رنسانس که عمدتاً خارج از بحثهاي علمي است و بيشتر براساس مطالب کاپيتاليسم اوليه و ابتدايي پايه گذاري شده که زيرساختهاي آکادميک در آن وجود نداشته است.
بخش دوم مابين 1700 تا 1800 ميلادي يا همان انقلاب صنعتي که از برجستهترين دوران سيستم سرمايهداري تلقي ميشود. اين دوران شروع درونمايه ليبراليسم موجود غربي بود.
قرن بعدي مابين سال هاي 1800 تا 1900 بود که به قرن اعتراض معروف بود، اعتراضي که با صداي مارکس شروع شد و با حضور مابقي اساتيد در مخالفت با کاپيتاليسم موجود ادامه يافت. البته اين قرن هم حرف زيادي از توسعه ي دنياي آکادميک نداشت و بيشتر شاهد حضور اجتماعي افراد فرهيخته و دانشگاهيان بوديم.
و ليکن قرن آخر مابين سال هاي 1900 تا 2000 ميلادي که دوران بلوغ علم و اقتصاد به شمار ميرفت؛ دوراني که بشر غربي توانست علوم نظري و عملي را در زيرساختهاي فنون مختلف به خصوص اقتصاد جاري کند. تعاريف مختلفي مثل اقتصاد خرد، کلان و ديگر نظريههاي اقتصادي از همينجا و از افرادي حاصل شدند که موفق به کسب جوايز بزرگي مثل نوبل شده اند. اين قبيل تعاريف مختلف در رشد و توسعهي آکادميک نقش داشته و به پيشبرد علمي کمک ميکردند تا اينکه رويداد مهمي به نام توسعه ي پايدار را رقم زدند که آميخته از چينش مشترک بين توسعه ي انسان محور و طبيعت محور بود.
اتفاقات با بسترهاي غربي و با بازخوردهاي جهاني
دکتر اباذر گفت: همه ي اين تفاسير در يک بستر غربي و در 600 سال از 1400 تا 2000 ميلادي شکل گرفت ولي بعد از آن هم بازخوردهايي داشت. به عنوان نمونه در سه کشور تايوان، فرانسه و آفريقاي جنوبي. فرانسه يکي از مهدهاي کاپيتاليسم، تايوان که ذات شرقي داشت ولي توانست با معيارهاي کاپيتاليسم رشد پيدا کند و آفريقاي جنوبي که زير بار زور و استکبار غرب بود.
با بررسيهاي اوليه در سه حوزه ي صنعت، خدمات و کشاورزي بين 1905 تا 2000 ميلادي، هرساله پنج الي هفت درصد افزايش سرمايهگذاري در زيرساختهاي آکادميک اين کشورها که توانسته از هفت درصد رشد متوسط سالانه به يازده درصد برسد و بيشترين تأثير را در پيشرفت کشور داشته باشد.
فرانسه مابين سالهاي 1970 تا 2012، هر زمان که يک درصد از هزينه هاي سه حوزه ي عمومي، سرمايه و نيروي کار را افزايش ميداد به نتايج جالبي از پيشرفت ميرسيد. در بحث سرمايه و هزينههاي عمومي به ازاي هر يک درصد، 214/0و247/0 درصد يعني دو دهم درصد ميتوانست رشد اقتصادي داشته باشد. درصورتيکه اگر يک درصد در تربيت و آموزش نيروي انساني در دانشگاهها هزينه ميکرد، بيش از دو درصد ميتوانست رشد درآمد ناخالص سرانه داشته باشد و مثال آخر در آفريقاي جنوبي که هم از شرق مانده و هم از غرب رانده شده است و ظلمهاي بسياري در طول تاريخ ديده، بعد از سال 1993 دولت در اين کشور به عنوان تصميم گيرنده کلان در دو علم نجوم شناسي و ماشينسازي سرمايه گذاري کرد و توانستند با تقويت زيرساختهاي هرکدام از اين دو علم، بهصورت متعادل رشد همانندي داشته باشند و اين نشانگر اينست که ما فارغ از اينکه در کدام يک از حوزه هاي علوم مختلف بخواهيم سرمايهگذاري بکنيم، به دليل پرورش جامعه ميشود ارتقاي اقتصاد را ديد.
استکبار هيچوقت نگذاشت ما روي پاي خودمان بايستيم
وي افزود: حال اگر به شرايط خود اشاره کنيم بايد بدانيم دلايل مشکلات موجود در مملکت ما چيست؟ استکبار هيچوقت نگذاشت ما روي پاي خودمان بايستيم، خودمان تصميم بگيريم و خودمان نتيجه بگيريم. از زمان ناصرالدين شاه که طي 39 سال با دادن پول مانع ورود قطار به کشور شدند تا زمان هاي ديگر با کارها و مشکلات همانند.
بعد از جنگ تحميلي که ايران توانست به نوعي با دشمن و خيل حاميانش بجنگد، کار بسيار بزرگي انجام داد ولي دولت هاي ايران پس از جنگ با مشکلات اساسي مواجه بودند.
اول اينکه بعد از جنگ دولت ها به حد کافي زمان داشتند که زيرساختهايمان را بهبود بخشند اما متأسفانه هيچگاه علاقه اي به حرکت در جهت برون رفت از بزرگ کردن دولت و کوچک کردن هسته ي اصلي دولت نداشتند و هيچ تلاشي نکردند.
سرانجام ترجمه ي غلط اصل 44 اين شد که اکنون يک دولت داريم و تعدادي شرکت خصوصي دولتي بزرگتر از دولت!
دکتر اباذر با بيان اينکه اگر ما اندازه دولت ايران را در سي سال گذشته با کشورهايي مثل آلمان و ژاپن که از لحاظ جمعيت يا هم اندازه ما و يا سي چهل ميليون بيشتر از ما هستند مقايسه کنيم، به نتايج اسفناکي دست مي يابيم گفت: دلايل خاصي وجود دارد که باعث شده از يک طرف دولت بزرگتر شود و از يک طرف دولتهايي متشکل از شرکتهاي خصولتي را به موازات خود بزرگتر بکند. براساس بيانات مقام معظم رهبري، اصل 44 اصل خوبي است که متاسفانه اصلاً درست معني و ترجمه نشده و به نظر من اين بزرگترين ايراد اقتصاد کلان ماست. سرانجام ترجمه ي غلط اصل 44 اين شد که اکنون يک دولت داريم و تعدادي شرکتهاي خصوصي دولتي بزرگتر از دولت که حتي گاهاً دولت را هم تحت فشار قرار مي دهند تا در جهت عليه رشد و توسعه ي پايدار حرکت بکند.
وي ادامه داد: مشکل دوم ما عقبماندگي فرهنگ اقتصادي است که متأسفانه در نگاههاي کمونيستي و چپي و مارکسيستي قبل و اوايل انقلاب ريشه دارد چون از قبل انقلاب شروع شد ولي اوايل انقلاب هم بود که شرکتهاي بزرگي ايجاد شدند که ذات همه اينها نگاه کمونيستي بود و نگاه دولت بزرگ اقتدارگرا و در اين ميان مجموعههاي کوچکي که به سادگي زير پايشان له مي شدند و مشکلي که به يک باز آموزي و نگاه دوباره نياز دارد.
الگوي ايراني اسلامي راه حل مشکلات کنوني کشور
مدير ارشد اجرايي گروه صنعتي پارس ساختار با اشاره به «الگوي ايراني اسلامي» در حل اين مشکلات گفت: ايراني يعني ملي و ساخته شده خودمان و اسلامي يعني اخلاق محور بودن تا همه چيز را فداي يک چيز نکنيم.
وي ادامه داد: به نظر من، با همه سختي ها ما داراي موهبت بزرگي به نام تحريم هستيم، اکنون که در حوزه ي اقتصاد فعاليت ميکنم و هر روز با مشکلات موجود اقتصادي گريبان گير هستم ولي خوشحالم که نفت مان را نميخرند و چيزي به ما نميفروشند چون وقتي به ما ميفروختند و ما مي خريديم به فکر توليد داخلي نبوديم. يا ميترسيديم، يا منفعتمان در خريد خارجي بود. هيچوقت نگاه به توليد داخل نداشتيم.
وي با تاکيد بر تئوري اقتصاد انقلابي گفت: منظور از اقتصاد انقلابي يعني ما در جهت اقتصادي حرکت کنيم که انقلاب ما متداوم تر شود، انقلاب حرکتي است بر عليه استبداد موجود در دنيا و جهان غرب. پس بدانيم چون خودم ساخته ام همه چيزش در اختيار خود من است.
کمپاني هاي سايز متوسط و کوچک همان هايي هستند که از دانش ايجاد ميشوند و ذات دانشگاهي دارند. جوانهايي هستند که عقل دارند، دانش دارند، خيلي چيزها دارند ولي پول ندارند. دانشگاه بايد بتواند ارتباط بين دانشگاه و صنعت را بسترسازي کند چون اين ارتباط خيلي مهم است و ميتواند زمينه ساز حرکت هاي ايجادي آتي باشد.
دکتر اباذر با بيان اينکه سياست زدگي عامل پسرفت کشور ماست گفت: از افرادي که قانونگذاران و مجريان قوانين مملکت ما هستند سوالات اساسي بپرسيم، دانشگاهها بايد بتوانند پرسشگر باشند نهآنکه همه پرسش ها را در عالم سياست و سوالات سياسي بدانندبلکه سوالات اساسي در جهت راه حل هاي اجتماعي، اقتصادي مطرح نمايند. براي تعاملات دانشگاه و صنعت خيلي تلاش بکنيم اگر ما دانشگاهيان بتوانيم بين علوم انساني و علوم مهندسي ارتباط برقرار کنيم کشورمان را قويتر خواهيم کرد و اين حب و علاقهي وطن را در جوانان افزايش خواهد داد پس دانشگاه بايد جوانهايي را پرورش بدهد که علاقه و عشقشان به مملکت بيشتر از عشقشان به رفتن و ترک مملکتمان باشد.